عضویت    ورود
ورود به سایت

پایگاه اطلاع رسانی استانداری گلستان

» » » شهادت جانسوز امام علی نقی(ع) تسلیت باد


شهادت جانسوز امام علی نقی(ع) تسلیت باد

 امام علي بن محمد(ع)، معروف به هادي و نقي، كه دهمين امام شيعيان است، در سوم رجب، و به قولي در 25 جمادي الآخر، در سامرا به شهادت رسيد.(1)

امام علي النقي(ع)، از ذي قعده سال 220 قمري، كه پدر بزرگوارش حضرت امام محمد تقي(ع)، معروف به جوادالائمه(ع)، به شهادت رسيد، بنا به وصيت آن حضرت، مقام منيع امامت را بر عهده گرفت.

گفتني است، هنگامي كه امام هادي(ع) مقام امامت را بر عهده گرفت، از عمر شريفش بيش از هشت سال و پنج ماه نگذشته بود و وي به مانند پدر ارجمندش در سنين كودكي به اين مقام عظيم نايل آمد.

امام علي النقي(ع) در ايام امامت خويش با خلافت شش تن از خلفاي بني عباس معاصر بود و آنان عبارت بودند از: معتصم، واثق، متوكل، منتصر، مستعين و معتز.

رفتار اين عده از خلفاي عباسي با امام علي النقي(ع) متفاوت بود. برخي رفتار خصمانه و برخي ديگر رفتار متعادل تري اعمال مي نمودند. ولي همه آنان، در غصب خلافت و ناديده گرفتن حقوق امامت، هم رأي و هم نظر بودند.

در ميان آن ها، متوكل عباسي (دهمين خليفه عباسيان) بيش از همه، نسبت به اهل بيت(ع) و خاندان امامت و علويان صاحب نام، دشمني مي ورزيد و از هر راه ممكن در صدد اذيت و آزار آنان بر مي آمد و حتي نسبت به درگذشتگان اهل بيت(ع) نيز عقده گشايي مي كرد و دستور مي داد كه قبور امامان معصوم(ع)، به ويژه قبر مطهر اباعبدالله الحسين(ع) و خانه هاي مجاور آن را خراب كرده و زمين هاي كربلا را شخم زده و زراعت نمايند.(2)

شهادت جانسوز امام علی نقی(ع) تسلیت باد

 وي، در سال 243 قمري، امام علي النقي(ع) را از مدينه منوره به سامرا فراخواند و آن حضرت را براي هميشه از موطن اصلي وي و اجداد طاهرينش دور نمود.(3)

تنها منتصر عباسي (يازدهمين خليفه عباسيان) پس از ترور و هلاكت پدرش متوكل، در ايام كوتاه مدت خلافت خويش، نيكي هاي در خور توجهي به علويان و وابستگان به خاندان رسالت و امامت نمود، كه در برابر آزار و اذيت هاي بي حد و حساب ساير خلفاي عباسي، قابل جبران نمي باشد. امام علي النقي(ع) به مدت يازده سال در سامرا (پايتخت عباسيان) و در محله عسكر (منطقه مسكوني نظاميان) به حالت تبعيد، زندگي نمود و در اين مدت، تحت مراقبت و نظارت دستگاه امنيتي خلافت قرار داشت و از تماس با دوستان و ياران خويش محروم بود.

سرانجام در سوم رجب و يا به روايتي در 25 جمادي الآخر سال 254 قمري، در ايام خلافت معتز عباسي، به وسيله معتمد عباسي، برادر خليفه وقت، مسموم و در آن غريبه سرا، به شهادت رسيد.

به هنگام شهادت آن امام همام، جز فرزندش امام حسن عسكري(ع)، كسي در بالينش حاضر نبود.

امام حسن عسكري(ع) در ماتم پدر بزرگوارش، بسيار گريست و گريبان دريد و خود متوجه غسل، كفن و دفن آن حضرت گرديد. برخي از نادانان و يا متعصبان به امام حسن عسكري(ع) خرده گرفته كه چرا وي گريبانش را دريد. آن حضرت به آنان پاسخ داد: شما چه مي دانيد از احكام دين خدا؟ حضرت موسي بن عمران(ع) در ماتم برادرش هارون(ع) گريبان چاك زد.(4)

از امام هادي(ع) تشييع جنازه با شكوهي به عمل آمد. دوستداران اهل بيت(ع)، فقها، قضات، دبيران، اميران و حتي بزرگان دربار خلافت در تشييع جنازه مطهر وي شركت كرده و وي را در يكي از حجره هاي خانه اش دفن نمودند.(5)

هم اكنون قبر شريفش، به همراه قبر مطهر فرزندش امام حسن عسكري(ع) و قبر خواهرش حكيمه خاتون دختر امام جواد(ع) و قبر نرگس خاتون مادر امام زمان(ع) در يك ضريح مقدس قرار دارد و در شهر سامرا، مزار شيعيان و دوستداران اهل بيت(ع) مي باشد.

 
نام زیبای نقــــــی حکـــــــــ شـــــــد میان ســــــینه ام

بهــــــر هتاکان نام نامیـــــش پـــــر کینه ام

تا بگیـــــرد انتقام از آلــــــــ ابلیس زبون

چـــــشم بر راه ، منتظر بر مژده آدینه ام

 

ابراهیم بن محمد طاهری گوید: متوکل عباسی نوعی دمل درآورد و نزدیک بود در اثر آن بمیرد.

کسی هم جرئت نداشت آهنی به بدن او رساند (و زخمش را عمل کند).

فتح بن خاقان (وزیر و نویسنده ترک متوکل) به متوکل گفت: ‌ای کاش نزد این مرد (امام هادی علیه السلام) می‌فرستادی، زیرا حتما او راه معالجه‌ای برای رفع مرض تو می‌داند.

متوکل شخصی را نزد حضرت فرستاد و او مرضش را به حضرت توضیح داد. پیغام آورنده برگشت و گفت: دستور داد، روغن خالص گوسفندی را یا گلاب مخلوط کنند و روی زخم گذارند. چون این معالجه را به آنها خبر دادند، مسخره کردند.

فتح گفت: بخدا که او نسبت به آنچه فرموده داناتر است… چنانکه فرموده بود، عمل کردند و روی دمل گذاردند. متوکل را خواب ربود و آرام گرفت. سپس سرباز کرد و هر چرک و خون داشت، بیرون آمد.

متوکل چون از بستر مرض برخاست، بطحائی علوی نزد متوکل بدگویی کرد که برای امام هادی پول و اسلحه می‌فرستند. متوکل به دربانش به نام سعید گفت: شبانه بر او حمله کن، و هر چه پول و اسلحه نزدش بود، بردار و نزد من بیاور.

سعید دربان به من گفت: شبانه به منزل حضرت رفتم و با نردبانی که همراه داشتم به پشت بام بالا رفتم، آنگاه چون چند پله پائین آمدم، در اثر تاریکی ندانستم چگونه به خانه وارد شوم. ناگاه مرا صدا زد که ای سعید! همانجا باش تا برایت چراغ آورند. اندکی بعد چراغ آوردند. من پائین آمدم. حضرت را دیدم لباسی پشمی پوشیده و جانمازی حصیری در برابر اوست، یقین کردم نماز می‌خواند.

به من فرمود: اتاق‌ها در اختیار تو. من وارد شدم و بررسی کردم و هیچ نیافتم. در اتاق خود حضرت، کیسه پولی با مُهر مادر متوکل بود و کیسه سربمهر دیگری، به من فرمود: جانماز را هم بازرسی کن. چون آن را بلند کردم، شمشیری ساده و در غلاف، در زیر آن بود، آنها را برداشتم و نزد متوکل رفتم، چون نگاهش به مُهر مادرش افتاد که روی کیسه پول بود، دنبال مادرش فرستاد، او نزد متوکل آمد. مادر متوکل به او گفت: هنگامی که بیمار بودی و از بهبودیت ناامید شدم، نذر کردم، اگر خوب شدی از مال خود ده هزار دینار خدمت او فرستم، چون بهبودی یافتی، پولها را نزدش فرستادم و این هم مُهر من است بر روی کیسه. متوکل کیسه دیگر را گشود، در آن هم چهار صد دینار بود، سپس کیسه پول دیگری بآنها اضافه کرد و به سعید دستور داد که همه را خدمت حضرت ببرد.

سعید کیسه‌ها را با شمشیر خدمت حضرت برد و عرض کرد: آقای من! این مأموریت بر من ناگوار آمد.

امام هادی در پاسخ این ماموری که – مانند بسیاری از کارگزاران حکومتهای ظالم اما بظاهر مسلمان -

خود را معذور می‌پنداشت، آیه آخر سوره شعراء را فرمودند: « ستمگران بزودی خواهند دانست که چه سرانجامی دارند »

منبــــع:

الکافی ۱/۴۹۹

1_ الارشاد (شيخ مفيد)، ص 649؛ منتهي الآمال (شيخ عباس قمي)، ج2، ص 384.

2_ منتهي الآمال، ج2، ص 383.

3_ همان، ص 377 و الارشاد، ص 646.

 4_ منتهي الآمال، ج2، ص 385.

5_ نك: الارشاد، ص 635؛ كشف الغمه (علي بن عيسي اربلي)، ج3، ص 229؛ منتهي الآمال، ج2، ص 361؛ المستجاد (علامه حلي) ص 216؛ الكافي (شيخ كليني)، ج1، ص 497.


تأیید کننده خبر : مقسمی
بازدید کننده گرامی ، بنظر می رسد شما عضو سایت نیستید .
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید .