دو اصل کلیدی برای ایام اعتکاف
هر کسی که به کاری مشغول است باید آن کار را بشناسد. معرفت و درایت فوقالعاده مهم است .
اعتکاف چیست؟
فهم این حقیقت بسیار دشوار است. یک کتاب در فقه از کتب فقهیه کتاب اعتکاف است. هم در متون روائی و هم در کتب فقهای عظام، بعد از بحث صوم، بحث اعتکاف است. رابطه صوم با اعتکاف، [و] خود حقیقت اعتکاف و مهم این است که معتکف چه کار باید بکند، [صحبت کردن در] این مباحث در ظرف این چند دقیقه میسر نیست.
اعتکاف عبارت است از حبس نفس؛ کسی که خودش را محبوس کند بر یک امری، عاکف علی آن امر است. حقیقت اعتکاف حبس النفس است علی الله سبحانه و تعالی، و فهم این مطلب بسیار مشکل است.
[یک] آیه در سوره بقره است [که] شروع مطلب [در این آیه] نشان میدهد عظمت امر را : وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ به کلماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا.
شروع مطلب از اینجا میشود: ابتلاء ابراهیم به کلمات. ده امتحان را طی کرد، یکی از آنها ذبح اسماعیل بود. این یکی بود. از ده امتحان که بیرون آمد، این منصب به او عنایت شد، منصبی که بعد از این مقام به کسی داده [می] شود. آن هم نحوه بیان جوری است که عقل حکیم و فقیه را متحیر میکند، اول: ابتلی ابراهیم ربه. خود ابراهیم شناسی لازم است.
حضرت خاتم صلی الله علیه و آله فرمودند : اسم هر پیغمبری که برده میشود، اول به شخص خاتم باید سلام بشود بعد به او؛ یعنی اگر اسم موسی برده شد، اسم عیسی، اسم نوح، باید گفت: علی نبینا و علیهالسلام. مستثنا ابراهیم است. عظمت به حدی است که پیغمبر خاتم فرمود: وقتی اسم ابراهیم برده شد، اول به او سلام کنید، بعد به من. این امتیاز محیرالعقول است. به اسم او باید گفت: علیه و علی نبینا السلام. این مقام و مرتبه.
بعد نوبت میرسد به این :وعهدنا. تعبیر عهد است، خود عنوان عهد بحث مهمی است. یک کتاب باز در فقه، کتاب نذر و عهد است. عهد این است که بنده با خدا عهد کند، اما اینجا خدا با بنده عهد کرد، و مطلب مهم این است.
اول مطلبی که در اعتکاف لازم است ارتباط به مبدأ وجود است. از آنجا که بیرون آمدی یادت نرود چه بودی، چه شدی، لطف چه کسی، رحمت و عنایت چه کسی آن نطفه را به این صورت درآورد
عهدی که خدا با ابراهیم کرد چه بود؟
وَعَهِدْنَا إِلَی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ. مورد عهد این است: أَنْ طَهِّرَا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ.
خلاصه کلام این است که عهد خدا به ابراهیم این شد که باید بروی تو و پسرت اسماعیل … بعد از اینکه او شد خلیل الله و این شد ذبیح الله، منصب خدمت برای معتکفین در بیت الله به ابراهیم داده شد. ما عهد کردیم به ابراهیم و اسماعیل…، متعلق عهد این است که خانه ما را پاکیزه کنید برای طائفین و عاکفین و رکع السجود. این مقام اعتکاف است که ابراهیم خلیل باید بیت الله را آماده کند تا معتکفین در خانه خدا مقیم بشوند و حبس کنند نفوس را بر ذات قدوس حق.
تنها دو کلمه را در اعتکاف عملی کنیم
عمر گذشت، ما نفهمیدیم چه باید بکنیم. دو کلمه باید عملی بشود در اعتکاف، آن دو کلمه این است. این تعبیراتی که در بین مردم هست، اینها ریشههایی دارد. حرف حساب دو کلمه است، آن دو کلمه چیست؟
یکی: من منه الوجود، یکی: من به الوجود. یکی: آن کس که از او هر چه هست، هست. دوم: آن کسی که به او هر چه هست، هست.
چگونه معتکف واقعی باشیم؟
اعتکاف وقتی اعتکاف است که معتکف وارد بشود در مسجد [و] خارج بشود، ارتباطش با دو نقطه تمام بشود: اول: من منه الوجود، و او ذات قدوس حق متعال است. دوم: من به الوجود، و او ولیّ عصر امام زمان است. اعتکاف جوهرش این است.
حالا آنچه لازم است اینجا این است: معتکف حق خروج از مسجد ندارد، الا برای مواردی که استثنا شده.
این عدم حق خروج جز در موارد مستثنا در فقه، نشان میدهد که در آن سه روز روح باید مندک بشود بالنسبه به آنکه هر چه هست از اوست، و از اوست و منتها هم اوست. کسی که وارد مسجد میشود برای اعتکاف، اول باید فکر کند: چه بود، چه شد، کجا میرود، برای چه میرود.
ما همه یک نطفه بودیم، ارزش ما چه بود؟
ارزش ما آن بود [که] اگر به دامن پدر میریختیم، به دامن مادر میریختیم، ما را میشست [و] در چاله ای میریخت. کیست که همین نطفه گندیده را در ظلمت رحم، [ظلمت] مشیمه، [ظلمت] شکم مادر، بدون اطلاع پدر، بدون خبر مادر، این قوا را به او داد؟ این مغز را در این جمجمه گذاشت، که اگر آنی رگی به هم بخورد، نه رگ، یک نقطه از مغز به هم بخورد، نه شعوری است، نه ادراکی، نه درکی، نه از خود خبری، نه از عالم اثری. چه کرده؟ همه این قوا را در این پوست پنهان کرده. اینها را باید فکر کرد [و] بعد رفت معتکف شد. به آن نطفه گندیده چه داده. از مغزش، از قلبش، از ریهاش، جهاز تنفس اش، جهاز هاضمهاش، عضلاتش، استخوانهایش. چندین هزار سال است طب و تشریح کار میکند، هنوز از اسرار این پوست، سر در نیاورده. «یا من اظهر الجمیل وستر القبیح».
همه چرکها، کثافتها همه را در کیسه این پوست پنهان کرده، این پوست [را] روی این گوشت و استخوان کشیده، اگر این پوست برداشته بشود، من و تو چه قیافه ای پیدا میکنیم؟ چه کرده با ما؟ چه جور از او بی خبریم؟ همه این کارها در آن ظلمات رحم مادر شده. حالا اگر آنجا این بچه شعور میداشت، میگفت: بارالها این ترکیبات برای چیست؟ این طبقات چشم برای چیست؟ این دستگاه سامعه و گوش برای چیست؟ این زبان و دهان برای چیست؟ در رحم مادر که حاجت به اینها نیست؟ او خبر نداشت که دنبال آنجا چنین دنیایی است، برای اینجا چهها لازم است؟
این عدم حق خروج جز در موارد مستثنا در فقه، نشان میدهد که در آن سه روز روح باید مندک بشود بالنسبه به آنکه هر چه هست از اوست، و از اوست و منتها هم اوست. کسی که وارد مسجد میشود برای اعتکاف، اول باید فکر کند: چه بود، چه شد، کجا میرود، برای چه میرود
از آن مردمک چشمت که گرفته، تا ناخنی که از اینجا میروید، چه کرده؟ قوتی که تهیه کرده برای ما، غذای همه این ذرات هست، بعد جهاز هاضمه هضم میکند، جذب میشود. اینجاست که باید دید، فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ. بعد قوت تقسیم میشود. آنچه باید به مردمک چشم برسد راهش را گم نمیکند، آنچه باید به بن ناخن برسد راه را گم نمیکند. اگر این دستگاه کمی به هم بخورد، اینی که از اینجا در میآید، از مردمک چشم من و تو دربیاید، چه میشود؟ این است که من منه الوجود را باید پیدا کرد.
معتکف باید بفهمد کجا رفته؟ برای چه رفته؟ برای این رفته که عهد با او تازه کند، آنچه را فراموش کرده، به یاد بیاورد.
ما عمرمان گذشت، آنی که باید پیدا کنیم گم کردیم، ما نباید فراموش کنیم الآن هم همانیم. اعلم علما، افقه فقها، نصف شب یک چرت میآید، خبر ندارد فقه با قاف است یا با غین، علم با عین است یا با الف همزه است. همه را میگیرد، وَمِنْ آَیَاتِهِ مَنَامُکُمْ بِاللَّیْل. خلاصه اگر بیدار بشویم آن وقت میفهمیم چه باختیم، و هر چه زودتر باید از خواب غفلت بیدار بشویم. الَّذِینَ آَمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ به ذکرِ اللَّهِ أَلَا به ذکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ.
اول مطلبی که در اعتکاف لازم است ارتباط به مبدأ وجود است. از آنجا که بیرون آمدی یادت نرود چه بودی، چه شدی، لطف چه کسی، رحمت و عنایت چه کسی آن نطفه را به این صورت درآورد.
دوم آنکه هر چه هست به طفیل اوست. من و تو حق حیات نداریم. از اول صبح که برخاستیم چقدر به یاد خدا بودیم؟ چقدر به فکر خودمان؟ این است که ارزش زندگی نداریم. همه این الطاف به برکت آن کسی است که تمام وجودش محو فی الله است، و او ولیّ عصر امام زمان است، بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء.
اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه فی هذه الساعة وفی کل ساعة ولیا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا وعینا حتی تسکنه ارضک طوعا وتمتعه فیها طویلا.
فرآوری : زهرا اجلال
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
——————————————————————————–
منبع :
بیانات آیت الله وحید خراسانی