ولادت
حضرت امام محمد باقر علیهالسلام پنجمین امام شیعیان است که در سال 57 هجری قمری در مدینه متولد شد. پدر بزرگوارش امام سجاد علیه السلام و مادر والامقامش ام عبدالله است.
وی اولین شخصی است که نسب پدر و مادرش به حضرت فاطمه زهرا علیهاسلام می رسد.
فضائل
پیشوایی امام باقر علیه السلام از صدر اسلام روشن و مسلم بود و نص بر امامت آن امام همراه با تعاریف رسول خدا، فراوان به ما رسیده است.
از آن امام معجزات و کرامات بسیار و نیز امور غریبه فراوانی در کتب معتبر ثبت شده و جنّ و ملائکه و حتّی جبرئیل خدمت او میرسیدهاند.
مکارم اخلاق امام، زبانزد خاص و عام است و علوم و معارف فراوانی از وجود او سرچشمه گرفته . وی همچنین توجه خاصّی به عبادت و ذکر و مناجات داشته است.
در زمان این امام، عدهای متمایل به رهبانیّت و ترک دنیا بودند که با مخالفت امام مواجه میشدند.
علم
امام باقرعلیه السلام چون در اواخر دوران حکومت بنی امیه بهسر میبرد، از ضعف قدرت حاکمه استفاده نمود و در نشر معارف اسلامی، تلاش گستردهای کرد و با مخالفین و صاحبان عقاید مختلف، مناظرات مفصّلی داشت و به سؤالات شیعیان و مخالفین پاسخ داد. لذا از آن امام در تمام مسائل فقهی و اجتماعی و حکومتی روایات فراوانی نقل شده است، بهطوریکه تقریباً هیچ کتاب روایی نیست مگر این که از امام باقر علیه السلام در موارد مختلف روایتی ذکر شده است.
امام باقر علیه السلام با صحابی بزرگ رسول خدا، جابر بن عبدالله انصاری روابط صمیمانهای داشت و برای او احترام خاصی قائل بود.
برای آن امام، غیر از جابر، اصحاب و راویان زیادی نام میبرند که در بین آنها جابر بن یزید جعفی و محمّد بن مسلم و زراره و حمران، بسیار معروفند. شاعر معروف امام نیز کمیت نام دارد.
حوادث دوران امامت
برادر امام باقر علیه السلام زید بن علی بن الحسین پس از شهادت امام سجاد علیه السلام پرچم مخالفت با بنیامیه را برافراشت و افراد زیادی را به دور خود جمع کرد. ولی امام باقر او را از قیام مسلّحانه منع کرد و فرمود: « هنوز وقتش نرسیده است، و قیام تو در انتها به ضرر مسلمین می انجامد.» اما زید که خون حسینی در رگهای او میجوشید، زیر بار نرفت و قیام کرد و عاقبت در اثر اعلان مخالفت با بنیامیه به شهادت رسید.
حاکمان دوران امامت
امام باقر علیه السلام در زمان حکومت ولید بن عبدالملک به امامت رسیدند که پس از او سلیمان بن عبدالملک و سپس عمربن عبدالعزیز و سپس یزید بن عبدالملک و پس از او هشام بن عبدالملک، یکی پس از دیگری حاکم مَمالک اسلامی شدند.
امام با هر یک از آنها به نحو خاصّی برخورد میکرد، ولی متأسّفانه بعضی از بستگان وی، از جمله زید بن حسن بن علی به بدگویی او دست زدند تا سرانجام هشام ، امام را مسموم کرد و به شهادت رساند.
امام باقر علیه السلام به فرزند ارجمندش امام صادق علیه السلام وصیت فرمود و به لقاء پرورگار شتافت.
آن حضرت دارای سه همسر و هفت فرزند بود.
از امام باقر علیه السلام مواعظ بسیار ارزشمندی به یادگار مانده است که تمام نسلها تا قیامت از آن بهرهمند خواهند بود.
چهل حدیث از امام باقر عليه السلام
1ـ نافرجام و خوش انجام
فلرب حريص على امر من امور الدنيا قد ناله,فلما ناله كان عليه و بالا و شقى به و لـرب كـاره لامـر مـن امـور الاخـره قـد ناله فسعدبه.(1)
چه بسا حـريصـى بـر امـرى از امـور دنيا دست يافته و چـون بدان رسيده باعث نافرجامى و بدبختـى او گرديده است, و چه بسا كسـى كه براى امرى از امـور آخرت كـراهت داشته و بـدان رسيـده , ولى به وسيله آن سعادتمنـد گـرديـده است.
2ـ بهترين فضيلت و برترين جهاد
لا فضيله كـالجهاد, و لاجهاد كمجـاهــده الهوى.(2)
فضيلتـى چـون جهاد نيست , و جهادى چـون مبـارزه بـا هـواى نفـس نيست.
3ـ استقامت بزرگ
اوصيك بخمـس: ان ظلمت فلا تظلـم و ان خـانـوك فلا تخـن و ان كذبت فلا تغضب, و ان مدحت فلا تفرح و ان ذممت فلاتجزع.(3)
تو را به پنج چيز سفارش مى كنم:
1 ـ اگر مورد ستم واقع شدى ستم مكن,
2 ـ اگر به تو خيانت كردند, خيانت مكن,
3 ـ اگر تكذيبت كردند, خشمگين مشو,
4 ـ اگر مدحت كنند, شاد مشو,
5 ـ و اگر نكوهشت كنند بيتابى مكن.
4ـ پذيرش سخن پاك
خذوا الكلمه الطيبه ممـن قـالها و ان لم يعمل بها.(4)
سخن طيب و پاكيزه را از هر كه گفت بگيرد, اگر چه او خود , بدان عمل نكند .
5 ـ زيبايى حلم با علم
ما شيب شىء بشىء احسن من حلم بعلم.(5)
چيزى بـا چيزى نيـاميزد كه بهتـر از حلـم بـا علـم بـاشد.
6ـ كمال جامع انسانى
الكمال كل الكمال التفقه فى الدين و الصبر على النائبه و تقدير المعيشه.(6) همه كمال در سه چيز است:
1ـ فهم عميق در دين,
2ـ صبر بر مصيبت و ناگوارى,
3ـ و اندازه گيرى خرج زندگانى.
7ـ سه خصلت نيكو
ثلاثه من مكارم الدنيا و الاخره: ان تعفو عمـن ظلمك و تصـل مـن قطعك , و تحلم اذا جهل عليك.(7)
سه چيز از مكارم دنيا و آخرت است:
1ـ گذشت كنـى از كسـى كه به تـو ستـم كـرده است,
2ـ بپيوندى به كسى كه از تو بريده است,
3ـ و بـردبـارى ورزى در وقتـى كه بـا تـو به نـادانى برخـورد شود.
8 ـ اصرار در دعا
ان الله كره الحاح الناس بعضهم على بـعـض فـى الـمساله و احـب ذلـك لـنفسه, ان الله جل ذكـره يحب ان يسـال و يطلب مـا عنـده,(8)
خـدا را بـد آيد كه مردم در خواهش از يكديگر اصرار ورزند, ولى اصرار را در سوال از خـودش دوست دارد, همانا خداوند ـ كه يادش بزرگ است ـ دوست دارد كه از او سوال شود و آنچه نزد اوست طلب گردد.
9ـ فضيلت عالم بر عابد
عالـم ينتفع بعلمه افضل مـن سبعيـن الف عابـد.(9)
دانشمنـدى كه از علمـش استفـاده شـود, از هفتاد هزار عابـد بهتر است.
10ـ دو خصلت عالم
لايكون العبـد عالما حتـى لايكـون حاسـدا لمـن فوقه و لا محقرا لمن دونه.(10) هيچ بنده اى عالـم نباشد تا ايـن كه به بالا دست خود حسد نبرد و زير دست خود را خوار نشمارد.
11ـ سه پاداش
من صدق لسانه زكا عمله, و من حسنت نيته زيد فى رزقه, و من حسن بـره باهلـه زيد فى عمره.(11)
هر كه زبانش راست است كردارش پاك است, و هر كه خوش نيت است روزىاش فزون است, و هـر كه بـا اهلـش نيكـى مـى كنـد به عمـرش افزوده شـود.
12ـ پرهيز از كسالت
اياك و الكسل و الضجـر فـانهما مفتـاح كل شر, من كسل لم يـود حقا و مـن ضجر لم يصبر على حق.(12)
از كسالت و تنگـدلى بپرهيز كه اين دو كليد هر بدى باشند, هر كه كسالت ورزد حقـى را نپـردازد , و هـر كه تنگـدل شـود بـر حق شكيبـا نبود.
13ـ بدترين حسرت در روز قيامت
ان اشـد النـاس حسـره يـوم القيمه عبـد وصف عدلا ثـم خالفه الـى غيـره.(13) پر حسرت ترين مردم در روز قيامت,بنده اى است كه عدلى را وصف كند و خودش خلاف آن را عمل كند.
14ـ نتايج صله رحم صله
صله الارحام تزكى الاعمـال و تنمـى الامـوال و تـدفع البلوى و تيسـر الحساب و تنسى فى الاجل.(14)
صله ارحام, اعمال را پاكيزه گرداند و امـوال را بيفزايد و بلا را بگرداند و حسـاب را آسـان كنـد و اجل را به تـاخيـر اندازد.
15ـ نيكو گفتارى با ديگران
قـولـوا للناس احسـن مـا تحبـون ان يقـال لكـم.(15)
به مـردم بگـوييـد بهتر از آن چيزى كه خـواهيـد به شمـا بگـوينـد.
16ـ هديه الهى
ان الله يتعهد عبده المومن بالبلاء كما يتعهد الغائب اهله بـالهديه و يحميه عن الدنيا كما يحمى الطبيب المريض.(16)
همانا خـداوند بنده مومنش را با بلا مورد لطف قرار دهد, چنان كه سفر كرده اى بـراى خانـواده خـود هديه بفرستـد, و او را از دنيا پرهيز دهـد, چنان كه طبيب مريض را پرهيز دهد.
17ـ راستگويى و اداى امانت
عليكم بالورع و الاجتهاد و صدق الحديث و اداء الامانه الى من ائتمنكـم عليها بـرا كان او فاجـرا, فلـو ان قاتل على بـن ابى طالب عليه السلام ائتمننـى علـى امانه لاديتها اليه.(17)
بر شما باد پارسايى و كوشش وراستگويى و پرداخت امانت به كسى كه شمارا امين بر آن دانسته, نيك باشد يا بد.و اگر قاتل على بـن ابيطالب (ع) به مـن امانتـى سپـرد , هـر آينه آن را به او بـر خـواهـم گـرداند.
18ـ تعريف غيبت و بهتان
مـن الغيبه ان تقول فى اخيك ما ستره الله عليه , وان البهتان ان تقـول فـى اخيك ما ليس فيه.(18)
غيبت آن است كه درباره برادرت چيزى را بگويى كه خداوند بر او پوشيده و مستور داشته است . و بهتـان آن است كه عيبـى را كه در بـرادرت نيست به او ببندى.
19ـ دشنام گو , مبغوض خداست
ان الله يبغض الفاحش المتفحش.(19)
خـداونـد, دشنـام گـوى بـىآبـرو را دشمن دارد.
20ـ نشانه هاى تواضع
التـواضع الرضا بالمجلس دون شرفه, و ان تسلم على من لقيت و ان تترك المراء و ان كنت محقا.(20)
تواضع و فروتنى آن است كه(آدمى) به نشستن در آنجا كه شانش نيست راضى باشد, و ايـن كه به هـر كـس رسيـدى سلام كنـى, و جـدال را وانهى گـرچه بـر حق باشـى.
21ـ پاكدامني, بهترين عبادت
افضل العباده عفه البطن و الفرج.(21)
بالاترين عبادت, عفت شكم و شهوت است.
22ـ نشانه شيعه واقعى
مـا شيعتنـا الا مـن اتقـى الله و اطـاعه.(22)
شيعه مـا نيست مگـر آن كه تقـواى الهى داشته بـاشـد و خدا را فـرمان بـرد.
23ـ ريشه گناه , نشناختن خداست
ما عرف الله من عصاه .(23)
خدا را نشناخته آن كه نافرمانى اش كند.
24ـ عقل, بهترين مخلوق الهى
لما خلق الله العقل استنطقه ثـم قال له: اقبل فاقبل. ثم قال له ادبر فادبر ثـم قال: و عزتى و جلالى ما خلقت خلقا هو احب الى منك و لا اكملتك الا فيمـن احب امـا انى ايـاك آمر و اياك انهى و اياك اعاقب و اياك اثيب.(24)
چـون خداوند, عقل را آفريد از او بازپرسى كرد ,به او گفت: پيش آى! پيش آمد گفت: بازگرد. بازگشت. فرمـود: به عزت و جلالـم سـوگند , مخلـوقى راكه از او به پيشـم محبـوبتر باشد نيافريدم. و تـو را تنهابه كسانى كه دوستشان دارم به طور كـامل دادم همـانـا امـر و نهى وكيفـر و پـاداشـم متـوجه توست.
25ـ بر اساس عقل
انما يداق الله العباد فى الحساب يوم القيمه على قدر ما آتاهم مـن العقـول فى الدنيا(25)
خـداوند در روز قيامت در حساب بندگانش, به اندازه عقلى كه در دنيا به آنها داده است, دقت و باريك بينى مى كند.
26ـ مزد معلم و متعلم
ان الذى يعلم العلم منكم له اجر مثل اجر المتعلم و له الفضل عليه, فتعلموا العلـم مـن حمله العلـم و علمـوه اخـوانكـم كمـا علمكمـوه العلماء. (26)
آن كه از شما به ديگرى علم آموزد مزد او به مقدار مزد دانشجوست و از او هم بيشتر. از دانشمندان دانـش فراگيريد و آن را به برادران دينى خـود بياموزيد , چنان كه دانشمندان به شما آموختند.
27ـ گناه فتوا دهنده بى دانش
مـن افتى الناس بغير علم و لاهدى لعنته ملائكه الرحمه و ملائكه العذاب و لحقه وزر من عمل بفتياه.(27)
هركه بدون علم و هدايت به مردم فتوا دهد,فرشتگان رحمت و فرشتگان عذب او را لعنت كننـد وگنـاه آن كه به فتـوايـش عمل كنـد دامنگيـرش شود.
28ـ عالمان دوزخى
من طلب العلم ليباهى به العلماء او يمارى به السفهاء او يصرف به وجوه الناس اليه فليتبـوا مقعده مـن النـار ان الرئاسه لاتصلح الا لاهلها. (28)
هركه علم و دانش را جـويد براى آن كه بر علماء ببالد يا با سفهاء بستيزد يا مردم را متـوجه خود كند, بايد آتـش دوزخ را جاى نشستـن خود گيرد; همانا رياست جز براى اهلش شايسته نيست.
29ـ سرنگونان جهنمى
فـى قول الله عزوجل (( فكبكبـوا فيها هم و الغاون)) قال: هم قوم وصفوا عدلا بالسنتهم ثم خالفوه الى غيره.(29)
دربـاره آيه شـريفه (( فكبكبـوا فيها هـم و الغاون)) (30)
يعنـى: ((اينها و گمـراهـان در دوزخ سـرنگـون گـردنـد)) . فـرمـود: ايشان گـروهـى باشند كه عدالت را به زبان بستايند, اما در عمل با آن مخالفت ورزند.
30ـ غير خدا را تكيه گاه نگيريد
لاتتخذوا من دون الله ولـيجه فلا تكونوا مـومنين فان كل سبب و نسب و قرابه و وليجه و بـدعه وشبهه منقطع الا مـا اثبته القران.(31)
غير خدا را براى خود تكيه گاه و محرم راز مگيريد كه در آن صورت مومن نيستيد زيرا هر وسيله و پيـوند وخـويشى ومحرم راز و هر گـونه بدعت و شبهتى, نزد خدا, بريـده و بـى اثر است جز آنچه را كه قرآن , اثابت كرده است. (و آن ايمان و عمل صالح است.)
31ـ نشانه هاى فقيه پارسا
ان الفــقيه حـق الفقيه الزاهـد فـى الـدنيـا , الـراغب فـى الاخـره المتمسك بسنه النبى(ص).(32)
فقيه حقيقـى, زاهد در دنيا , مايل بـه آخـــرت و چنــگ زننده بــه سنــت پيامبر اكرم (ص) است.
32ـ شوخى بدون فحش
ان الله عزوجل يحب الملاعب فـى الجمـاعه بلا رفث.(33)
خداى عزوجل آن كـس را كه ميان جمعى شوخى وخوشمزگى كند دوست دارد, در صورتى كه فحشى در ميان نباشد.
33ـ عذاب زود رس سه خصلت
ثلاث خصـال لايمـوت صـاحبهن ابـدا حتـى يـرى وبـالهن : البغى, وقطيعه الـرحـم و اليميـن الكـاذبه يبــارز الله بها.(34)
سه خصلت است كه مـرتكبشـان نميـرد تـا وبـالشـان را بينـد: ستمكـارى و از خـويشـان بـريـدن و قسـم دروغ كه نبـرد بـا خـداست.
34ـ مطلوب خدا
مـا مـن شـىء افضل عنـد الله عزوجل مـن ان يسـال و يطلب ممـا عنــده. (35) چيزى نزد خـداونـد عزوجل بهتر از اين نيست كه از او درخواست شود و از آنچه نزد اوست خواسته شود.
35ـ پافشارى در دعا
و الله لا يلح عبد مـومـن علـى الله عزوجل فـى حاجته الا قضـاهـا له.(36) به خدا سوگند هيچ بنده اى در دعا پافشارى و اصرار به درگاه خداى عزوجل نكند جز اين كه حاجتش را برآورد.
36ـ دعا كردن در سحر
ان الله عزوجل يحب من عباده المومنين كل عبد دعاء فعليكم بالدعاء فى السحر الى طلوع الشمـس فانها ساعه تفتح فيها ابـواب السماء , و تقسـم فيها الارزاق , و تقضى فيها الحوائج العظام.(37)
همانا خداوند عزوجل از ميان بندگان مومنش آن بنده اى را دوست دارد كه بسيار دعا كند, پـس بر شما باد دعا در هنگام سحر تا طلوع آفتاب , زيرا آن ساعتى است كه درهاى آسمان در آن هنگام باز گـردد و روزيها در آن تقسيـم گـردد و حاجتهاى بزرگ برآورده شود.
37ـ دعا براى ديگران
اوشك دعـوه و اسـرع اجـابه دعاء المـرء لاخيه بظهر الغيب . (38)
دعايـى كه بيشتر اميـد اجابت آن مـى رود و زودتـر به اجابت مى رسد, دعا براى برادر دينى است در پشت سر او.
38ـ چشمهايى كه نمى گريند
كل عيـن بـاكيه يـوم القيامه غير ثلاث: عيـن سهرت فـــى سبيل الله و عيـن فـاضت مـن خشيه الله, و عيـن غضت عن محــارم الله.(39)
هـر چشمـى روز قيـامت گـريـان است , جز سه چشــم:
1ـ چشمـى كه در راه خـدا شب را بيـدار بـاشـد,
2ـ چشمى كه از ترس خدا گرايان شود,
3ـ و چشمى كه از محرمات الهى بسته شود.
39ـ حريص همچون كرم ابريشم
مثل الحـريص علـى الـدنيا مثل دوده القز, كلما ازدادت مـن القز علـى نفسها لفـا كـان ابعد لها مـن الخـروج حتـى تمـوت غما.(40)
شخص حـريص به دنيا , مانند كرم ابريشم است كه هر چه بيشتر ابريشـم بر خـود مى پيچـد راه بيرون شـدنـش دورتر و بسته تر مـى گردد, تا ايـن كه از غم و اندوه بميرد.
40ـ دو رويى و دوزبانى
بئس العبد عبد يكـون ذاوجهين و ذالسانين, يطرى اخاه شاهـدا و ياكله غائبا, ان اعطى حسده و ان ابتلى خذله.(41)
بـد بنده اى است آن بنده اى كه دو رو و دو زبان باشد, در حضـور برادرش او را ستايـش كند, ودر پشت سـر, او را بخـورد! اگر دارا شـود بر او حسـد بـرد و اگر گرفتار شود, دست از يارى او بردارد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پى نوشت ها:
1 ـ تحف العقول, ص 287.
2 ـ همان, ص 286.
3 ـ همان,ص 284.
4 ـ تحف العقول, ص 291.
5 ـ همان, ص 292.
6 ـ همان, ص 292.
7 ـ همان,ص 293.
8 ـ تحف العقول ,ص 293.
9 ـ همان,ص 294.
10 ـ تحف العقول , ص 294.
11 ـ همان, ص 295.
12 ـ همان, ص 295.
13 ـ همان,ص 298.
14 ـ تحف العقول, ص 299.
15 ـ همان,ص 300.
16 ـ همان,ص 300.
17 ـ تحف العقول , ص 299.
18 ـ همان, ص 308.
19 ـ همان, ص 296.
20 ـ تحف العقول, ص 296.
21 ـ همان,ص 296.
22 ـ همان,ص 295.
23 ـ همان,ص 294.
24 ـ اصول كافى جلد 1,ص 10.
25 ـ همان,ج 1,ص 12.
26 ـ همان, ج 1 ,ص 43.
27 ـ اصوف كافى ج 1,ص 52.
28 ـ همان,ج 1,ص 59.
29 ـ همان,ج 1,ص 60.
30 ـ سوره شعرا, آيه 94.
31 ـ اصـول كـافـى, ج 1,ص 76. مقـايسه شـود بـا آيه شـريفه 16 سـوره تـوبه.
32 ـ همان,ج 1 ,ص 89.
33 ـ همان, ج 4,ص 486.
34 ـ تحف العقول , ص 294.
35 ـ اصول كافى وج 4,ص 210.
36 ـ همان, ج 4,ص 224.
37 ـ همان,ج 4,ص 228.
38 ـ اصول كافى , ج 4, ص 269.
39 ـ همان, ج 3,ص 127.
40 ـ همان, ج 4,ص 4.
41 ـ اصول كافى, ج 4, ص 43. ايـن حديث از امام حسن عسكرى(ع) هم نقل شده است .