کسی که بود شکافندۀ تمام علوم
سر تو باد سلامت یا رسول الله
وصِّی پنجم تو کشته شد ولی مظلوم
هماره نامت بلند باد ای آسمانی مرد زمینی! تو از تبار نوری و تاریخ وامدار شعاع تباناک اندیشه توست.
ای
تو سیراب از سرچشمه کلام خداوند! کامهایمان تشنه باران کلام توست. سخن
بگو، تا نور کلامت بر ما ببارد و زمین و زمان سینه به سینه از عطر گل محمدی
آکنده شود.
دانش، از نام تو آوازه گرفت، آنگاه که شکافته شد و شگفتی
آفرید. ای اَبَرمردِ دانش و ای شکوه فرهنگ! تو در زمانهای که ابرهای سیاه،
سایه تردید میگستردند، خورشیدوار تابیدی تا بذرهای یقین جوانه زند و
یخهای یأس و تردید آب شود. ای امانتدارِ رسالت توحید و وارث تعلیمات
محمدی و علوی! تو یادگار کربلا بودی و سند مظلومیت بقیع. اینک بقیع قلب ما
روشن از نور توست. اینک خیل قاصدکها را بدرقه سلامی می کنیم که پیامبر(ص)
بر تو فرستاد. سلام ما را نیز پذیرا باش
اخلاق و زندگی اجتماعی امام محمد باقر(ع)
کار و تلاش در اوج زهد و تقوا
انسانهای
کم ظرفیت و کوته اندیش، گمان میکنند که لازمه زهد و تقوا، این است که
خرقهای پشمینه بر دوش افکنده و زاویه خلوتی را انتخاب کنند و روی از خلق
بگردانند تا به خدا نزدیک شوند! اینان گمان میکنند که تلاش برای تأمین
معاش و کسب روزی، مخالف زهد و توکل است، و وظیفه انسان فقط ذکر گفتن و
پرداختن به نماز و روزه میباشد و روزی از هر جا که باشد میرسد! ولی
برنامه امامان (ع)، و از جمله امام باقر (ع) غیر از این بوده است. آنان، در
اوج زهد و تقوا و در نهایت عبادت و بندگی خدا، اهل کار و تلاش بوده اند، و
از این که دیگران روزی آنها را تأمین کنند و خرج زندگی ایشان را بپردازند،
بشدت بیزار بودهاند.
محمد بن منکدر نقل میکند: در یکی از روزهای
گرم تابستان، از مدینه به سمت یکی از نواحی آن، خارج شدم، ناگاه در آن هوای
گرم، محمد بن علی (ع) را ملاقات کردم که با بدنی فربه و با کمک دو نفر از
خدمتکارانش مشغول کار و رسیدگی به امور زندگی است. با خود گفتم: بزرگی از
بزرگان قریش، در چنین ساعت گرم و طاقت فرسا و با چنین وضعیت جسمی، به فکر
دنیا است! به خدا سوگند، باید پیش رفته و او را موعظه کنم.
به آن حضرت نزدیک شدم و سلام کردم. او نفس زنان و عرق ریزان، سلامم را پاسخ گفت.
فرصت
را غنیمت شمرده، به او گفتم: خداوند، کارهایت را سامان دهد! چرا بزرگی چون
شما در چنین شرایطی به فکر دنیا و طلب مال باشد! براستی اگر مرگ در چنین
حالتی به سراغ شما بیاید، چه خواهید کرد!
امام باقر(ع)، دست از دست
خدمتکاران برگرفت و ایستاد و فرمود: به خدا سوگند، اگر در چنین حالتی مرگ
به سراغم آید، بحق در حالت اطاعت از خداوند، به سراغم آمده است. این تلاش
من خود اطاعت از خداست، زیرا با همین کارهاست که خود را از تو و دیگر مردم
بی نیاز میسازم (تا دست حاجت و تمنا به کسی دراز نکنم) .من زمانی از خدا
بیمناک هستم که هنگام معصیت و نافرمانی خدا، مرگم فرا رسد!
حضور سازنده و مؤثر در جامعه
امام
باقر(ع) با این که توجه به لزوم تلاش برای کسب معاش داشت و عملا در این
راستا گام می نهاد، اما هرگز زندگی خود را وقف تأمین معاش نکرده بود، بلکه
همت اصلی آن حضرت، حضور سازنده و مؤثر در جامعه بود. امام باقر (ع) در
روزگار خود، بزرگترین تأثیر علمی و عملی را برای جامعه خویش داشت.
حضور
در مجامع علمی و تأسیس جلسات فرهنگی، یکی از بهترین و ارزندهترین نوع حضور
در جامعه و خدمت به اجتماع مسلمانان بوده و هست، زیرا هر گونه تکامل
اجتماعی در ابعاد اخلاقی و معنوی و اقتصادی و…منوط به تکامل فکری و
فرهنگی است.
برای تبیین نقش حیاتی امام باقر (ع) در جامعه اسلامی،
یاد همین نکته کافی است که محققان بر این عقیده اند که امام باقر (ع) و
امام صادق (ع) در حقیقت بنیانگذار دانشگاه اهل البیت هستند که حدود شش هزار
رساله علمی از فارغ التحصیلان آن به ثبت رسیده است .
رسیدگی به محرومان
درباره امام باقر(ع) گفتهاند: هرگز شنیده نشد که نیازمندی نیازش را به آن حضرت اظهار داشته و با پاسخ منفی، مواجه شده باشد.
امام
باقر(ع) همواره توصیه میکرد که وقتی نیازمندان به شما رو میآورند و یا
شما میخواهید آنان را صدا بزنید، بهترین نامها و عناوین را درباره آنان
به کارگیرید و با عناوین و اوصاف زشت و بی ارزش و با بی احترامی با ایشان
برخورد نکنید.
امام صادق(ع) نیز فرمودهاند: پدرم با این که از نظر
امکانات مالی، نسبت به سایر خویشاوندان، در سطح پایینتری قرار داشت و مخارج
زندگی وی، سنگینتر از بقیه بود، هر جمعه به نیازمندان انفاق می کرد و می
فرمود: انفاق در روز جمعه، دارای ارجی فزونتر است، چنان که روز جمعه، خود
بر سایر روزها برتری دارد.
شکیبایی و بردباری در روابط اجتماعی
شرط
اصلی حضور سازنده و مفید در جامعه، برخورداری فرد از صبر و شکیبایی است.
این ویژگی به عالیترین شکل آن در زندگی امام باقر(ع) مشهود است. برای
نمایاندن این ویژگی ارزشمند در زندگی آن حضرت نقل این حدیث کافی است که:
مردی غیر مسلمان (نصرانی) در یکی از روزها با امام باقر (ع) روبرو شد.آن
مرد به دلیلی نامشخص نسبت به آن حضرت، کینه داشت، از این رو دهان به بدگویی
گشود و با تغییر اندکی در اسم امام باقر(ع) گفت: تو بقر (گاو) هستی!
امام بدون این که خشمناک شود و عکس العمل شدیدی نشان دهد، با آرامش خاصی فرمود: من باقرم.
مرد نصرانی که از سخن قبل به مقصود نرسیده بود و احساس می کرد نتوانسته است امام را به خشم وادارد، گفت:
تو فرزند زنی آشپز هستی!
امام فرمود: این حرفه او بوده است (و ننگ و عاری برای او نخواهد بود)
مرد نصرانی، پا فراتر نهاد و با گستاخی هر چه تمامتر گفت:
تو فرزند زنی سیاه چرده و زنگی و…هستی!
امام
(ع) فرمود: اگر تو راست میگویی و مادرم آن گونه که تو توصیف میکنی بوده
است، پس از خداوند میخواهم او را بیامرزد، و اگر ادعاهای تو دروغ و بی
اساس است، از خداوند میخواهم که تو را بیامرزد!
در این لحظه، مرد
نصرانی که شاهد حلم و بردباری اعجاب انگیز امام باقر(ع) بود و مشاهده کرد
که این شخصیت اصیل و پر نفوذ، علیرغم پایگاه عظیم اجتماعی و علمی خود که
صدها شاگرد از درس او بهره میگیرند و در میان قریش و بنی هاشم از ارج و
منزلت و حمایت برخوردار است، به جای عکس العمل منفی و مقابله به مثل در
برابر بد زبانیهای او، چون کوه صبر و شکیبایی، آرام و مطمئن ایستاده و با
او سخن می گوید، ناگهان در دادگاه وجدان خویش، خود را محکوم وشکست خورده
یافت، و بی تأمل از گفته های خود معذرت خواهی کرد و اسلام آورد.
براستی چنین شکیبایی و تحملی را جز در پیروان مکتب اهل بیت نمی توان پیدا کرد.
اهتمام به حقوق مالی مردم
ابوثمامه
گوید: حضور امام باقر(ع) رسیدم و عرض کردم: فدایت شوم! من مردی هستم که
میخواهم در مکه اقامت گزینم، ولی یکی از پیروان مذهب مرجئه از من طلبکار
است و من به او مدیون میباشم. نظر شما چیست؟ (آیا بهتر است که به وطنم
بازگردم و بدهکاریم را به آن مرد بپردازم، یا با توجه به این که مذهب آن
مرد مذهب باطلی است، میتوانم پرداخت بدهی خود را به تأخیر انداخته، همچنان
در مکه بمانم؟)
امام فرمود: به سوی طلبکار باز گرد و قرضت را ادا
کن و مصمم باش به گونهای زندگی کنی که هنگام مرگ و ملاقات خداوند، طلبی از
ناحیه دیگر بر عهد تونباشد، زیرا مؤمن هرگز خیانت نمیکند.
نصایح امام باقر(ع) به فرزندش امام صادق(ع)
پسرم!
از سستی و بیقراری برحذر باش؛ زیرا این دو کلید همه بدی ها هستند. تو اگر
سستی کنی، هرگز حقی را ادا نخواهی کرد و اگر بی قرار باشی، بر حق صبوری
نخواهی کرد.
پسرم! خدا سه چیز را در سه چیز پنهان کرده است؛ رضا و
خشنودی خود را در طاعتش پنهان کرده؛ پس هیچ یک از موارد فرمانبرداری را
کوچک نشمار! شاید رضای خدا در آن باشد. و سخط خود را در معصیت و نافرمانی
خود مخفی کرده؛ پس هیچ یک از معاصی را کوچک مشمر! شاید سخط خدا در آن باشد.
و اولیایش را در بین مردم مخفی کرده؛ پس هیچ کس را حقیر مشمر! شاید او از
اولیای خدا باشد.
پسرم! بر مصائب صبر کن و خود را در معرض هلاکت قرار
مده و نفس خود را به چیزی مسپار که ضرر آن بر تو بیشتر از نفع آن برای غیر
تو باشد.
پسرم! خدای تعالی مرا برای تو راضی ساخته؛ پس مرا از فتنه تو
برحذر داشته و تو را برای من راضی نساخته؛ پس تو را درباره من وصیت فرمود.
فرزندم!
جایگاه شیعیان را به اندازه روایت و معرفت ایشان بدان؛ چرا که معرفت همان
دانایی درباره روایت است و با دانایی درباره روایات است که مؤمن به
والاترین درجات ایمان بالا می رود. همانا من در کتاب علی(ع) نگاه کردم و در
آن یافتم که قیمت و ارزش هرکس به اندازه معرفت اوست. به درستی که خداوند ـ
تبارک و تعالی ـ مردم را به اندازه آنچه از عقل ها در سرای دنیا به آنها
داده است، محاسبه می کند.
پسرم! هرگاه خداوند نعمتی به تو داد بگو
«الحمدلله» و هرگاه غم و اندوهی به تو دست داد، بگو: «لا حَوْلَ وَ لا
قُوَّةَ اِلّا بِاللهِ» و هرگاه روزی تو کم شد، بگو «اَسْتَغْفِرُ الله».