« ان الابرار … يوفون بالنذر و يخافون يوما كان شره مستطيرا و يطعمون الطعام علي حبه مسكينا و يتيما و اسيرا انما نطعمكم لوجه الله لا نريد منكم جزاء و لا شكور »
روز 25 ذي الحجه روز خانواده، ياد آور روزي است كه آيات مبارك فوق از سوره هل اتي (دهر) در شأن اهل بيت و مقام و منزلت شان فرود آمد ؛ مقام و منزلتي كه درسايه اعمال صالحه و نيات پاك و والاي آن بزرگواران حاصل شد. چنين روزي از آن رو به ” روز خانواده ” موسوم شده است كه بهترين تجلي از خانواده اسلامي را به نمايش مي گذارد. خانواده اي كه در آن بندگي حضرت حق و ايثار در راه خدا نصب العين همه افراد است ، از رئيس خانواده تا كوچكترين طفل خانه . خانه اي كه در عين كوچكي ، سادگي تاريخ سازترين است و چون چشمه اي جوشان انسانهاي طول تاريخ را سيراب مي كند .
سوره«هل اتى» يكى ديگر از اسناد مهم فضيلت على (ع) و اهل بيت پيامبر (ص) است، دقت در محتواى اين سوره و تعبيرات آن و همچنين شأن نزولى كه براى آن ذكر شده پرده از روى مسائل زيادى بر مىدارد.درست است كه آيات اين سوره، يك بحث كلى را مطرح مىكند ولى هفده آيه آن كه از آيه ان الابرار يشربون من كأس كان مزاحها كافورا آغاز مىشود و تا آيه 22 ادامه دارد، درباره گروهى به عنوان «ابرار» (نيكان) سخن مىگويد، ولى شان نزولها و روايات متعددى كه در منابع معروف اسلامى وارد شده، نشان مىدهد كه مصداق اتم و اكمل ابرار در اين آيه،على (ع) و فاطمه و حسن و حسين (ع) بودهاند .قابل توجه اينكه در اين آيات هفده گانه از انواع نعمتهاى بهشتى، و برترين و بالاترين آنها اعم از معنوى و مادى – بحث شده است، باغهاى بهشتى، چشمههاى شراب طهور بهشتى، لباسها، زينتها، غذاها، تختهاو سريرها، خدمتكاران، بالاخره نعمتهاى بزرگ و ملك عظيم سخن مىگويد، تنها نعمتى كه در لابه لاى اين همه نعمت به آن اشاره نشده همسران و حوريان بهشتى است كه بعضى از آگاهان به رموز قرآن مىگويند اين امر به احترام بانوى اسلام فاطمه زهرا (س) بوده است .در كمتر سورهاى از سورههاى قرآن اين همه نعمتهاى بهشتى در حد بالا در كنار هم قرار گرفته، و اين نشان مىدهد كه منظور از «ابرار» در اينجا افراد عادى نيستند، بلكه نيكان و پاكان در اوج عظمت و قرب به خدا مىباشند.اين نكته نبز قابل توجه است كه نشانه هايى از «ابرار و نيكان» در ايات 7 تا 10 اين سوره ذكر شده است كه وضع آنها را روشنتر مىسازد، مىفرمايد:«يوفون بالنذر و يخافون يوما كان شره مستطيرا – و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا – انما نطعمكم لوجه الله لانريد منكم جزاء و لا شكورا – انا نخاف من ربنا يوما عبوسا قمطريرا:«ابرار (نيكان) از جامى مىنوشند كه با عطر خوشى آميخته است .از چشمهاى بندگان خاص خدا از آن مىنوشند، و از هر جا بخواهند آن را جارى مىسازند!آنها به نذر خود وفا مىكنند و از روزى كه عذابش گسترده است مىترسند.و غذاى (خود) را با اينكه به آن علاقه -(و نياز شديد) دارند به مسكين و يتيم و اسير مىدهند .(و مىگويند) ما شما را براى خدا اطعام مىكنيم و هيچ پاداش و تشكرى از شما نمىخواهيم .ما از پروردگارمان خائفيم در آن روز كه سخت و شديد است».
حسن و حسین علیهما السلام در کودکی بیمار شدند. رسول خدا صلی الله علیه و آله همراه دو نفر از اصحاب آنها عیادت کرد. یکی از اصحاب به علی علیه السلام عرض کرد: چه خوب بود برای شفای دو فرزندت نذری برای خدا می کردی. حضرت علی علیه السلام فرمود: نذر میکنم اگر خوب شدند سه روز را روزه بگیرم.فاطمه یز چنین گفت. حسن و حسین علیهما السلام هم گفتند: ما نیز سه روز روزه می گیریم.فضه، کنیز آنان، نیز همین نذر را کرد. چندی نگذشت که حسن و حسین علیهما السلام شفا یافتند. همه به نذر خود وفا کردند و روزه گرفتند، اما برای افطار چیزی در خانه نبود. علی علیه السلام نزد یکی از همسایگان یهودی اش که پشمباف بود و شمعون نام داشت رفت و گفت: آیا حاضری دختر محمد مقداری پشم برای تو بریسد و تو در برابرش کمی جو بدهی؟ شمعون گفت: بله. و به او کمی پشم داد. فاطمه علیهاسلام یکسوم آن پشم را ریسید و یک صاع جو از شمعون گرفت. آن را آرد کرد و با آن پنج قرص نان پخت؛ برای هر نفر یک قرص نان. علی علیه السلام نماز مغرب را با پیامبر خدا گزارد و به منزل آمد. سفره را گستردند و هر پنج نفر سر سفره نشستند. هنگامی که امیرالمومنین اولین تکه را کند، ناگاه مسکینی در خانه را زد و گفت: السلام علیکم یا اهل بیت محمد. من مسلمان مسکینی هستم. از آنچه میخورید به من بخورانید. خداوند از نعمتهای بهشت به شما بدهد!» همه اهل خانه هر پنج قرص نان را به مسکین دادند، شب را گرسنه خوابیدند و چیزی جز آب نخوردند.
فردای آن روز را نیز روزه گرفتند. فاطمه سلام الله علیها یک سوم دیگر از پشم را ریسید و یک صاع دیگر از جو را آرد کرد و پنج قرص نان پخت. بعد از نماز مغرب، همین که سر سفره نشستند، یتیمی به در خانه آمد و گفت:
السلام علیکم اهل بیت محمد. من یتیمی مسلمان هستم. از آنچه میخورید به من نیز بدهید. خداوند شما را از نعمت های بهشتی اطعام کند.همه اهل خانه، آن شب را نیز گرسنه سپری کردند و چیزی جز آب نخوردند.
فردا نیز همین اتفاق تکرار شد و این بار اسیری از مشرکین به در خانه آمد و گفت: السلام علیکم یا اهل بیت محمد ما را اسیر می کنید و به بند می کشید، اما به ما غذا نمیدهید؟ آن شب نیز همه نانهای خود را به اسیر دادند و با آب افطار کردند و گرسنه خوابیدند. فردای آن روز علی، حسن و حسین را نزد رسول خدا برد. آنها از فرط گرسنگی مانند جوجه به خود می لرزیدند. پیامبر با دیدن آنان فرمود:« ای اباالحسن، حالت شما مرا سخت ناراحت می کند. نزد دخترم فاطمه برویم.»نزد فاطمه رفتند و دیدند او در محراب خود، از گرسنگی دچار ضعف شدیدی شده و چشمانش گود افتاده است. پیامبر او را به سینه چسباند و گفت: « به خدا پناه میبرم. شما سه روز است که گرسنهاید!» جبرئیل نازل شد و گفت: « ای محمد، آنچه را خداوند برای تو در باره اهل بیت مهیا ساخته است، بگیر.» پیامبر فرمود: چیست؟جبرئیل آیات آغازین سورهی « هل اتی » را قرائت کرد تا رسید به آیه «انّ هذا کان لکم جزاء و کان سعیکم مشکورا.» در روایتی دیگر از امام باقر علیه السلام آمده است که جبرئیل در روز چهارم با ظرفی پر از گوشت فرود آمد. اهل بیت از آن خوردند تا سیر شدند ، ولی چیزی از غذا کاسته نشد. حسین علیه السلام با مقداری از آن غذا از خانه خارج شد. زنی یهودی به او گفت: شما که همیشه در گرسنگی به سر می برید این غذا از کجاست؟ مقداری از آن به من بده. حسین علیه السلام دست خود را دراز کرد که غذا را به او بدهد اما جبرئیل فرود آمد و غذا را از دست حسین گرفت و به سوی آسمان برد. پیامبر خدا فرمود: اگر حسین نخواسته بود از این غذا به آن زن بدهد، این ظرف غذا تا روز قیامت نزد اهل بیتم باقی بود؛ از آن میخوردند و هیچگاه چیزی از آن کم نمی شد.
منابع: بحارالانوار، ج 35، ص 237، حدیث 1 و ص 241، حدیث 2 – امالی صدوق، ص 155 و مناقب، ج 2، ص 124.